مامانی مواظب نی نی باش دیگه
یه روزی که داشتم لباسای شسته شده رو جا به جا میکردم جیگر خانم را آوردم گذاشتم رو تخت خودمون بنیتا خانم تا اون لحظه غلط نمیزدمنم با خیال راحت داشتم به کارم میرسیدم که یه دفعه یه صدای بلند اومدوفقط دیدم عشقم از روتخت افتاده انقدر حالم بد شد مامان دیگه چشمام هیچی نمیدید سریع بلندت کردم شماهم خیلی جیغ میکشیدی و گریه میکردی ولی به اندازه ء من حالت بد نبود بابا مهدی هم بدو اومد وازم گرفتت دست وپام داشت از ناراحتی میلرزید ببخشید عشقم. این عکس و فردای اون روز ازت انداختم ببین لپ خوشگلت چه قرمز شده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی